نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

5ساعت سرگشتگی

برای اولین بار تو این مدت2سال و9 ماه پسرک شیرین زبونم ازم دور بود.اونم5ساعت. نوبت آرایشگاه داشتم وتو خسته میشدی تو این ایام شلوغی دم عیدی.بابا مهدی تقبل کرد شما رو نگه داره وپیشنهاد داد که با هم برین خونه بابا محمد.تو هم که عشق عمه مینا رو هوا زدی.منم خیالم راحت برای اینکه اذیت نشی.از صبح منتظر بابا مهدی تا بالاخره اومد.موقع رفتن به بابا مهدی سفارش که آروم برو.احتیاط کن،دیدم خودتم هی میگی مامان مواظب باشیم.مواظب هستیم.منم هی میگفتم نیکان مامان کارم تموم شد زنگ میزنم وتو عین خیالت نبود.فقط خودم رو تسلی میدادم... بالاخره رفتین...منم رفتم.اونجا سعی کردم زیاد ازت حرف نزنم پیش دوستم که یهو اشکم درنیاد.بعد3ساعت اومدم خونه....خونه درسکوت....یه ...
28 اسفند 1394

بوی عیدی

پسرک شیرین زبونم  این روزهای حال ما خیلی بهاری شده. درختها همه شکوفه هاشون رو پهن کردن. زمین قلنج شکونده و یه تکونی به خودش داده وخودش رو از خواب ناز بلند کرده. گلها همه انگار بهار رو با آغوش باز پذیرفته ان. هوا گاهی سرده گاهی گرم.یه خنکی ملس.یه گرمی سست کننده. انگار تو هم بهاری شدی.خوش اخلاق.پر گو.پر سخن. همه اینها از وجود پر برکت زمینه.زمینی که سخاوتمند در زیر پاهامون سفره گسترده و مور و ملخ به تکاپو افتادن. شیرین زبونم،چقد خوبه که هستی.چقد خوبه که با ما درد ودل میکنی. اما این روزهای خرید عید: مردم وزنده شدم تا تونستم یه سری لباس برات گیر بیارم.امسال که قصدم کت وشلوار نبود بازار پر بود از کت وشلوارهای مجلسی.باهزار ...
18 اسفند 1394

یه کار غلط

نمیدونم چه علاقه ای پیدا کردی برای لیوان آب.مخصوصا دو تا کنار هم،آب رو از این یکی بریزی تو اون یکی و درنهایت رو فرش.هرچی هم بهت هشدار میدم،قربون صدقه ات میرم،حرف میزنم،داد میزنم تو گوشت نمیره که نمیره. تازگی دستمال کاغذی هم میشه یکی از لوازم آب بازی .حالا بیا دستمالهای خیس رو جمع کن.جالب اینجاست یه سینی گنده بهت دادم گفتم تو همین بازی کن ولی چی شد؟سینی خشک یه کناری،اب و لوازم همه رو فرش. گاهی میگم خیلی عصبانی شدم.درست باهات تا نمیکنم ولی کارهات تا مرز جنون آدمو میکشه. الانم که دارم مینویسم بیسکوییتو تو لیوان آب داری حل میکنی اونم کجا رو مبل.حالا بیا چیزی بگو،به تریج قبا بر میخوره یکساعت روضه داریم. دیشبم که کل نمکدون رو خالی کردی...
2 اسفند 1394
1